()

مَن طَلَبَنی وَجَدَنی

وَمَن وَجَدَنی عَرَفَنی

وَمَن عَرَفَنی اَحَبَّنی

وَمَن اَحَبَّنی عَشَقَنی

وَمَن عَشَقَنی عَشَقْتُهُ

وَمَن عَشَقْتُهُ قَتَلتُهُ

وَمَن قَتَلته فَعَلَیَّ دیته

ومن علی دیته فانا دیته ...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آن کس که مرا طلب کند، من را می یابد و آن کس که مرا یافت، من را می شناسد و آن کس که مرا شناخت، من را دوست می دارد و آن کس که مرا دوست داشت، به من عشق می ورزد و آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می ورزم و آن کس که من به او عشق ورزیدم، او را می کشم و آن کس را که من بکشم، خونبهای او بر من واجب است و آن کس که خونبهایش بر من واجب شد، پس خود من خونبهای او می باشم

_♥♥___♥♥♥__♥♥___♥♥

زندگی زیباست
زنگی تلاطمی همچو دریاست
گاه پایین گاه بالا
گاه داد و گاه بیداد
زندگی باران است
شرشر لحظه هایش
بی نهایت زیباست
زندگی زیباست
چون خدا با ماست...

: پریسا

_♥♥___♥♥♥__♥♥___♥♥

پست ها از خودم نیستند
مگر اینکه زیرشان
نوشته باشم !

کلمات کلیدی

اولین روز است بی گهواره میگردی علی...

پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۱، ۱۰:۰۸ ب.ظ
اولین روز است بی گهواره میگردی علی
یک شبه مادر برای خود شدی مردی علی
آخرین باری که بستم بند این قنداق را
در دلم افتاد دیگر برنمی گردی علی
بیشتر شرمنده می سازی پدر را گریه کن
بس کن این لبخند اشکم را در آوردی علی
زانویت را جمع کردی بس که پیچیدی به تیر
دست ها را جمع کردی بس که پر دردی علی
باز کن از ساقه این تیر، انگشتان خود
نیست هم بازی تو ، بیچاره ام کردی علی
بی تعادل هستی و ماتم چگونه با سرت
حجم تیر حرمله را تاب آوردی علی
میزنی لبخند پیدا می شود سرهای تیر
عاقبت دندان شیری هم در آوردی علی

...

  • پریسا asemani

نظرات  (۹)

  • ترنم باران...
  • قالب قشنگیه.یهو دلم هوای کربلا و کرد...
  • سکوت.....حسرت
  • بگو که یک شبه مردی شدی برای خودت
    و ایستادی امروز روی پای خودت
    نشان بده به همه چه قیامتی هستی
    و باز در پی اثبات ادعای خودت
    از آسمانی گهواره روی خاک بیفت
    بیفت مثل همه مردها به پای خودت
    پدر قنوت گرفته ترا برای خدا
    ولی هنوز تو مشغول ربنای خودت
    که شاید آخر سیر تکامل حلقت
    سه جرعه تیر بریزی درون نای خودت…
    یکی به جای عمویت که از تو تشنه تر است
    یکی به جای رباب و یکی به جای خودت
    بده تمام خودت را به نیزه ها و بگیر
    برای عمه کمی سایه در ازای خودت
    و بعد همسفر کاروان برو بالا
    برو به قصد رسیدن به انتهای خودت
    و در نهایت معراج خویش می بینی
    که تازه آخر عرش است ابتدای خودت
    سه روز بعد در افلاک دفن خواهی شد
    درون قلب پدر خاک کربلای خودت
    زینب جان ..شرمنده ایم که بهای حسینی شدن ما "بی حسین "شدن تو بود و شرمنده تر انکه تو بی حسین شدی و ما حسینی نشدیم...
    التماس دعا.
    گویند "مـِــی" نمی شود از راه گوش خورد!
    من "یا حسین" می شنوم مست می شوم...
    خیییییییییییییییییییییییییییییییلی شعر قشنگی بود عزیزم
    اجرت با آقا علی اصغر علیه السلام
    سلام
    ای خدای علی اصغر
    تویی که به کوچکترین سرباز حسین (ع) برترین کمال را بخشیده ای، عشق و وفا را از شیعیان حسین ، دریغ نمی کنی، نکن!
    ..............................................................................
    خداوند بر حرمله لعنت کند.
    یا علی
    شمیم رحمت
  • من و معبودم
  • خداوندا

    دنیای آشفته ی درونم را که تنها از نگاه تو پیداست

    با لالایی مهربان خود ، آرام کن

    تا وجود داشتن و بودن را به زیبایی احساس کنم . . .
    سلام
    قتل حرملة بن کاهل
    منهال بن عمرو گوید: از مکه بر گشته بودم که جهت خداحافظی خدمت امام سجاد (ع) شرفیاب شدم، حضرت فرمود: منهال! حرملة بن کاهل چه کار می کند؟ بشیربن غالب اسدی که با من بود گفت در کوفه و زنده بود، حضرت دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا حرارت آهن را به او بچشان، خدایا حرارت آتش را به بچشان.
    منهال گوید: چون به کوفه رسیدم مختار خروج کرده بود، وی با من سابقه دوستی داشت سوار اسب شده به زیارتش رفتم موقعی رسیدم که از منزلش خارج شده بود، چون مرا دید گفت: منهال چرا درکارهای ما با ما شرکت نکرده ای؟ گفتم: در زیارت مکه بودم، رفتیم تا به کناسه رسیدیم ایستاد مثل این که منتظر چیزی است، چندی نگذشت که مامور ها آمدند گفتند: مژده باد ای امیر که حرمله را گرفتند. چون آن لعین را آوردند مختار گفت : خدا تو را لعنت کند، حمد خدای که مرا بر تو مسلط کرد، فریاد زد: جلاد، جلاد، چون جلاد آمد دستور داد دست و پای او را بریدند، بعد فریاد زد: آتش، آتش، نی آورده و آتش زده او را سوختند.ادامه دارد
    من گفتم: سبحان الله، گفت تسبیح در همه احوال خوبست ولی حالا چرا تسبیح گفتی؟ فرمایش امام را برایش نقل کردم گفت: تو خودت شنیدی که امام سجاد (ع) این را فرمود؟ گفتم به خدا که من خودم این را از امام شنیدم، از مرکبش پیاده شد و دو رکعت نماز به جا آورد و سجده طولانی کرد و سوار شد که در این موقع حرمله هم سوخته بود.
    حرکت کرد چون مقابل خانه من رسید در خواستم که پیاده شده و از طعام من بخورد، گفت تو خودت نقل می کنی که امام چند دعا کرد و خدا آنها را به دست من انجام داد سپس مرا به طعام دعوت می کنی؟!
    امروز روز روزه شکر گرفتن است، گفتم خدا توفیق تو را زیاد کند.
    ( کتاب ارزشمند قیام مختار و توابین مولف، سید محسن امین عاملی، ترجمه استاد عالیقدر آیت الله عمران علیزاده)
    البته در سریال مختار طوری دیگر نشان دادن؛
    خداوند بر حرمله لعنت کند.
    خداوند بر مختار رحمت کند.
    یا علی
    شمیم رحمت

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">