()

مَن طَلَبَنی وَجَدَنی

وَمَن وَجَدَنی عَرَفَنی

وَمَن عَرَفَنی اَحَبَّنی

وَمَن اَحَبَّنی عَشَقَنی

وَمَن عَشَقَنی عَشَقْتُهُ

وَمَن عَشَقْتُهُ قَتَلتُهُ

وَمَن قَتَلته فَعَلَیَّ دیته

ومن علی دیته فانا دیته ...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آن کس که مرا طلب کند، من را می یابد و آن کس که مرا یافت، من را می شناسد و آن کس که مرا شناخت، من را دوست می دارد و آن کس که مرا دوست داشت، به من عشق می ورزد و آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می ورزم و آن کس که من به او عشق ورزیدم، او را می کشم و آن کس را که من بکشم، خونبهای او بر من واجب است و آن کس که خونبهایش بر من واجب شد، پس خود من خونبهای او می باشم

_♥♥___♥♥♥__♥♥___♥♥

زندگی زیباست
زنگی تلاطمی همچو دریاست
گاه پایین گاه بالا
گاه داد و گاه بیداد
زندگی باران است
شرشر لحظه هایش
بی نهایت زیباست
زندگی زیباست
چون خدا با ماست...

: پریسا

_♥♥___♥♥♥__♥♥___♥♥

پست ها از خودم نیستند
مگر اینکه زیرشان
نوشته باشم !

کلمات کلیدی

۱۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۰ ثبت شده است

بــــــــاران مـی آیـد . . .

و خـدا از پـشـت پـنـجـره بـه تـمـاشـای مـن نـشـسـتـه

و مـن درسـت از پـشـت پـلـکـهــــــــایم ، مـحـو تـمـاشـای تـوام

عـزیـز ِ دوسـت داشـتـنـی ام ، گـره خـورده اسـت . . .

روحـم بـه وجـودتــــــــــ . . .

وجـودم بـه بـودنـتـــــــــــ . .

بـودنـم بـه حـضـورتــــــــــ . . و حـضـورم بـه داشـتـنـتـــــــــ !

  • پریسا asemani
" یـــــــــــا حـسـیـن "

بـنـده ای هـسـتـم . . . کـه بـنـده نـیـسـتـــــــــــ

صـدا ، صـدای تـــــــــــو

هـوا ، هـوای تــــــــو و بــاز

نـاگـهــــــــــان ِ بــغـض‌هـای مـن . . .

  • پریسا asemani
گاه با یک گل سرخ

گاه با یک دل تنگ

گاه با سوسوی امیدی کمرنگ

زندگی باید کرد !

گاه با غزلی از احساس

گاه با خوشه ای از عطر گل یاس


زندگی باید کرد !

گاه با ناب ترین شعر زمان

گاه با ساده ترین قصه یک انسان

زندگی باید کرد !

گاه با سایه ابری سرگردان

گاه با هاله ای از سوز پنهان

گاه باید روئید

از پس آن باران

گاه باید خندید

بر غمی بی پایان


لحظه هایت بی غم ............

روزگارت آرام ......

  • پریسا asemani

حالا نون. نون، مثل ندبه.

مشق فردا را فراموش نکنید...

 

  • پریسا asemani
پــ ــرونـــده ے مــنــو بـــردن پـیــشــش . . .


یــ ه نــگــاه انــداخــت . . .


غـصــ ه خــورد . . .


امــا هـیـچــی نـگـفــت . . . ســکــ ــوت کــ ــرد . . .


فـقـط یــ ه ســ ــر تـکــون داد . . .

.
.
.

ولــی بــاز هــم بــرام دعــ ــا کــ ــرد . . .

  • پریسا asemani
بـ ـــــــاران مـے بارد به حـ ــرمت کدامیـ ــن انسـ ــــان!!!

نمـے دانـ ـم..

همیـ ـن قـ ـدر مـے دانـ ـم

بـ ــــاران صـ ـداے پـ ـاےاجـ ـابـ ـت استـ ـــ...


خـ ـــــــــدا با همه عظمتـ ـــــــــــــــــش دارد نـ ـــاز مـے خرد،

نیـ ــاز کـ ــن بنـ ــــــده...

  • پریسا asemani
خدایـــــــــــــــــــــا

مدعیان رفاقت هر کدام تا نقطه‌ای همراهند.


عده ای تا مرز منفعت


عده‌ای تا مرز مال


عده‌ای تا مرز جان

عده‌ای تا مرز آبرو


و همگان تا مرز این جهان

تنها تویی که همواره می مانی

 

بمان .بمان .بمـــــان

  • پریسا asemani
سیب ها را زیبا به تصویر می کشیدند؛اولی را کاملا پوست گرفتند، طوری که زردیش به سیاهی کشیده شد.
دومی را نصفه نیمه پوست گرفتند
و فقط آنجا که پوست نداشت به سیاهی می نمود.
سومی را سالم و با پوستی شفاف کنارشان گذاشتند
و کوتاه و زیبا نوشتند:
پوشیدگی دوامی برای زیبایی ست
امام علی علیه السلام
  • پریسا asemani

رنج هست، مرگ هست، اندوه جدایی هست،

 

اما آرامش نیز هست، شادی هست، رقص هست،

 

خدا هست.

 

زندگی، همچون رودی بزرگ، جاودانه روان است.

 

زندگی همچون رودی بزرگ که به دریا می رود،

 

دامان خدا را می جوید .

 

خورشید هنوز طلوع میکند

 

فانوس ستارگان هنوز از سقف شب آویخته است :

 

بهار مدام می خرامد و دامن سبزش را بر زمین می کشد :

 

امواج دریا، آواز می خوانند،

 

بر میخیزند و خود را در آغوش ساحل گم میکنند.

 

گل ها باز می شوند و جلوه می کنند و می روند .

 

نیستی نیست .

 

هستی هست .

 

پایان نیست.

 

راه هست.

 

تولد هر کودک، نشان آن است که :

 

خدا هنوز از انسان ناامید نشده است .

 

رابیندرانات تاگور

  • پریسا asemani
میگفت:

داشتم میرفتم بیرون از خونه که خانمم گفت:

واسه نهار گوشت بگیر...میخوام خورشت درست کنم و هیچی تو خونه گوشت نداریم...

.

.

.

وقتی برگشتم خونه٬خانمم گوشت و ازم گرفت و بار گذاشت!

دو سه ساعتی گذشت٬

خانمم دراومد که:این چه گوشتیه که گرفتی؟!چرا با اینکه دو سه ساعته رو آتیش ِ بازم نپخته؟!

با قیافه متعجب و کمی عصبانی از خونه اومدم بیرون که دوباره برم و گوشت تازه ایی بخرم که سید و دیدم٬ داشت زل زل بهم نگاه میکرد و میخندید...

گقتم:سلام سید چرا میخندی؟!

با همون چهره و لحن مهربون همیشگی گفت:چرا قیافه ت اونجوریِ؟!

گفتم:"صبح موقع  ترک خونه٬خانم گفت که گوشت بخرم٬منم خریدم و موقع برگشت اذان شد٬ رفتم حرم و نماز ظهرم رو خوندم و برگشتم خونه و الان دو سه ساعته که این گوشت رو آتیش ِ اما نمیپزه که نمیپزه!"

سید بازم خندید و گفت:مگه نمیدونی؟!گوشتی که وارد حریم حرم حسین(ع) بشه٬ آتیش دیگه باهاش کاری نداره!

 

گوشتی که وارد حریم حرم حسین(ع)بشه٬ آتیش دیگه باهاش کاری نداره!

 

                                     السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین

  • پریسا asemani
  صفایی دارد ها...

کسی نباشد،

صدای تلویزیون را زیاد کنی،

گم شود صدای هق هق ات،

میان ِ "الله اکبر" ِ

موذن زاده ی اردبیلی،

غمت با "شادی"

بیامیزد به هم،،

یادت بیاید باز :

خدا یک قدمی ات نشسته...

نماز ِ بعد از گریه شیرین است

مثل ِ بُغضی که سر ِ نماز می شکند....

وضو باید کنم حالا.

از :وبلاگ تار و پود دل من

 

  • پریسا asemani
این بار هم دلم را خوش کرده ام به عکس حرمت . . .

به همان میل های ِ پُر از ملاقات . . .

به همین مُشبّک های ِ پُر از خالی ِ قول و قرار . . .

به همین چهار گوش های ِ صیقل داده شده ی ِ دلم . . .

به همان گلدسته های ِ بلند تر از دل من . . .

به بلندای ِ سجده ی تو در آن کوه . . .

تمنّای ِ صله دارم از     "  تـو  "

می پذیری ؟

  • پریسا asemani