()

مَن طَلَبَنی وَجَدَنی

وَمَن وَجَدَنی عَرَفَنی

وَمَن عَرَفَنی اَحَبَّنی

وَمَن اَحَبَّنی عَشَقَنی

وَمَن عَشَقَنی عَشَقْتُهُ

وَمَن عَشَقْتُهُ قَتَلتُهُ

وَمَن قَتَلته فَعَلَیَّ دیته

ومن علی دیته فانا دیته ...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آن کس که مرا طلب کند، من را می یابد و آن کس که مرا یافت، من را می شناسد و آن کس که مرا شناخت، من را دوست می دارد و آن کس که مرا دوست داشت، به من عشق می ورزد و آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می ورزم و آن کس که من به او عشق ورزیدم، او را می کشم و آن کس را که من بکشم، خونبهای او بر من واجب است و آن کس که خونبهایش بر من واجب شد، پس خود من خونبهای او می باشم

_♥♥___♥♥♥__♥♥___♥♥

زندگی زیباست
زنگی تلاطمی همچو دریاست
گاه پایین گاه بالا
گاه داد و گاه بیداد
زندگی باران است
شرشر لحظه هایش
بی نهایت زیباست
زندگی زیباست
چون خدا با ماست...

: پریسا

_♥♥___♥♥♥__♥♥___♥♥

پست ها از خودم نیستند
مگر اینکه زیرشان
نوشته باشم !

کلمات کلیدی

من !

يكشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۱، ۰۹:۲۵ ب.ظ

من می‌‌توانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشته‌خو یا شیطان‌صفت باشم
من می توانم تو را دوست داشته یا ازتو متنفر باشم،
من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم،
چرا که من یک انسانم، و این‌ها صفات انسانى است 
و تو هم به یاد داشته باش :من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى ، من را خودم از خودم ساخته‌ام،
تو را دیگرى باید برایت بسازد و
تو هم به یاد داشته باش
منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است ،
تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.
لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان
و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى
و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه
ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى
می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.
می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم ،
چرا که ما هر دو انسانیم.
این جهان مملو از انسان‌هاست ،
پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.
تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم،
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند،
حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند،
دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم،
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،
نه حسودى و نه دشمنى و نه حتا رقیبى،
من قابل ستایشم، و تو هم.
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد
به خاطر بیاورى که آن‌هایى که هر روز می‌بینى و مراوده می‌کنى
همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت،
اما همگى جایزالخطا.
نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى،
و یادت باشد که کارى نه چندان راحت است …

از زندگی هرآنچه لیاقتش را داریم به ما میرسد نه آنچه آرزویش را داریم

 
"مهاتما گاندی "

  • پریسا asemani

نظرات  (۶)

سلام
گاندی در لغت به معنای صلح و آرامش،
به امید روزی که در همه جای جهان صلح و آرامش بر قرار باشد. و آن روز فقط با ظهور مهدی فاطمه است.
استفاده می کنیم از مطالب زیبای شما،
یاعلی
شمیم رحمت
very goood...montazeretam:pary461.blogfa
سلام
موفقیت‏هاى بزرگ گاندى

سه خصوصیت به عنوان نعمت الهى در یکایک شما رحانیون وجود دارد: اسلام، پیروى از اهل‏بیت علیهم السلام و اهل علم بودن است که این سه خصوصیت در گاندى نبود. اگر چه از دوستان محمد على جناح بود و نقل شده است که محمد على جناح در برخى نوشته‏هایش گفته است: گاندى واقعاً مسلمان شده بود. هر چه بود، گاندى سه ویژگى شما را نداشت. بنده قصد ستایش گاندى را ندارم، اما از آن‏جا که مواردى در قرآن آمده که از تشبیه استفاده شده، مناسب مى‏بینم منظورم را با یارىِ مقایسه و تشبیه روشن نمونه‏هایى مطرح کنم.
بارها کتاب‏هاى گاندى و حتى شاگردان او را مطالعه کردم. از جمله کتاب‏هاى وى که به فارسى هم ترجمه شده، کتاب «هذا مذهبى» است، که از اردو به عربى برگردان شده است.
حال مى‏خواهیم بدانیم گاندى چه کرد؟
وى طى فعالیت‏هاى پنجاه ساله‏اش، موفق شد هند را که در آن زمان جمعیت آن حدود چهار صد میلیون نفر بود، از چنگال استعمار نجات دهد. حال کدام یک از شما به خود اجازه مى‏دهد که خود را از گاندى کمتر بداند؟ قدرى در این‏باره تأمل کنید. به شما عرض مى‏کنم: آیا تا به حال با خود فکر کرده‏اید چه چیزى از گاندى کمتر دارید؟ به نظر من گاندى از شما کمتر داشت. آنچه شما افزون‏تر از او دارید، همان سه مطلب اول است.

ادامه دارد
گاندى، هند را از سلطه استعمار نجات داد. پس شما که نعمت افزون‏ترى در اختیار دارید به طریق اولى توانایى نجات هند را از استعمار شیطان دارید؛ استعمارى که در قالب خرافات و ادیان و مذاهب دروغین بر عموم مردم آن سرزمین چیره شده است و افکار یک میلیارد مردم هند را به طور کامل تحت تأثیر قرار مى‏دهد. یقیناً مردم آن دیار به درآمیخته شدن در خرافات بى‏توجهند.
کتابى به نام «مَنَوسَمَرتى» وجود دارد. این کتاب را ملاحظه کنید. این کتاب از نظر بت‏پرستان، همان اندازه مقدس است که قرآن نزد مسلمانان، اما سرشار از خرافات است. شما در اولین قدم محتویات آن کتاب را نزد هر بت‏پرستى اعم از باسواد یا بى‏سواد، مطرح کنید و از آنان بخواهید فکر کنند و ببینند آیا محتویات کتاب صحیح است یا خیر؟ آنان که داراى طبایع بشرى اعم از وجدان و نفس لوامه و ادراک هستند، حق را خواهند پذیرفت، اما باید با وسایل خدادادى به سراغ آنان رفت و آن وسایل شما هستید. گاندى هم براى رهایى بخشیدن جامعه‏اش از سلطه استعمار مشکلاتى را تحمل نمود. در کتاب «محررالهند» در مورد گاندى آمده است:
بارها او را به زندان انداختند و طى این مدت به او اجازه نمى‏دادند با کسى تماس بگیرد.
ادامه دارد
حزب کنگره گاندى یک میلیون آنه از اطراف هند جمع‏آورى کرد که در آن زمان ثروت هنگفتى به شمار مى‏رفت. دولت وقت تمام آنها را جمع‏آورى و مصادره نمود. ولى گاندى در عکس‏العمل به رفتار دولت، گفت: دوباره شروع مى‏کنیم.
گاندى با این سخن، روحیه قوى و استقامت خود را به نمایش گذاشت. او مرد سختى‏ها بود.
گاندى در نوشته‏هایش مى‏گوید:
در زندان که بودم انگلیسى‏ها دستور داده بودند که هنگام گرفتن نهار یا آب، بایستى دستان خود را دراز، یا زبانم را از دهان خارج کنم. در واقع مرا در وضع بسیار سخت و فجیعى قرار مى‏دادند تا لقمه‏نانى یا جرعه آبى به من بدهند. چاره‏اى نداشتم و مجبور بودم.
حالا اگر فرضاً در قیامت خدا گاندى را در کنار یکى از شماها حاضر کند و بگوید: شما چه چیزى از این شخص کم داشتید؟ چه پاسخى به خدا خواهید داد؟
«امیرالمؤمنین علیه السلام درباره انبیا فرمودند:
«...یثیروا لهم دفائن العقول...؛(1) پیامبران گنجینه‏هاى خرد آدمى را شکار مى‏کنند».
در واقع انبیا ایجاد عقل و درک نمى‏کردند، بلکه این‏ها را حضرت حق خلق کرده و انبیا فقط کلید فهم و دریافتن را مى‏زدند. اکنون شما که اهل علم هستید و وظیفه هدایت را بر عهده دارید، اگر کلید تفهیم را بزنید یقیناً کفار دگرگون خواهند شد. البته چنین کارى نیازمند زمان است و مشکلاتى هم در پى دارد».


--------------------------------------------------------------------------------

1) نهج البلاغه، ص 43.
سلام این مطلب را از درسها و حکایت های بزرگ مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی انتخاب کردم. ببخشید که دیر این مطلب را پیام کردم ولی حتما بخوانید
یا علی
شمیم رحمت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">