حس پ ر و ا ز ...
سه شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۶:۲۵ ب.ظ
گاهی وقتها هست که یک حسی همه وجودت را فرا میگیرد
از آن حس های ناب عجیب و غریب ...
از همانهایی که نخورده مستت می کند
کیفورت می کند , از خود بی خودت می کند , بی تابت می کند
به گونه ای که گه دیگر طاقت نداری , میخواهی رها سازی روحت را از کالبد تنت
سبک شوی سبکِ سبک
به پرواز درآیی , به سوی آسمانها
بی هیچ تعلق خاطری
بروی و بروی و بروی
هر چه بیشتر اوج بگیری بهتر حس می کنی بیشتر کیف می کنی
با اوج گرفتنت نزدیک تر میشوی به منشا آن حال و هواهای خوش ...
وچه کسی می تواند اینچنین تو را غرق در شادی و کیفوری و سر مستی کند ؟
به جز "دلبر" جانان
به جز" او"
به جز او که نزدیکِ نزدیک است به ما حتی از رگ گردنمان
و چه خوب و خوش و عاشقانه می نوازد بنده هایش را ...
تنها کافی است یک گام فقط یکی به سویش برداریم ...
: پریسا
- ۹۱/۰۲/۱۲
بسیا ر بسیار زیبا نوشتی
یه سوال تا حالا همچنین حسی برای خودت هم ژیش اومد؟؟؟؟؟؟؟
خوشحال میشم به وبلاگ تنهایی منم سر بزنی
منتظرتم